بداههی شاعران راهراه
با موضوع مرخصی مهدی هاشمی
حبسهایش روز روز و گاه گاه
مرخصیها سال سال و ماه ماه
چشم بد از چشم فتنه دور دور
خندههایش مستمر و قاه قاه
ساعتی در روز هم خلوت کند
تا بیاندیشد به کار اشتباه
رفت زندان لابلای مرخصی
همچو سوزن در دل انبار کاه
مدتی اینگونه بود اوضاع تا
یک نفر فریاد زد لخت است شاه
اعتراض از هر طرف بالا گرفت
تا که آمد حکم جلب از دادگاه
دید فرزندش به زندان میرود
ناگهان عفّت تشر زد: واه واه!
شد مهیا از وِداعش سوژهی
شعر طنز شاعران راه راه
گفت مادر: طفلکم غصه نخور
کارت سوییسم ترا گردد پناه
من به قربان بلورین دست و پات
یا خدا! ما هیچ تنها ما نگاه
من که همچون بدرم و تو هم هلال
خاندانم کلهم هستند ماه
بیشتر خانه بمان، زندان نرو
بوی آن مرحوم آمد آه آه!
چون پدر جان باز هم آمد به خواب
راهکار بهتری از او بخواه
کودک من شیطنت کردی ولی
نیست زندان حق طفل بی گناه
خوب آقازادهاش را فوت کرد
تا نیفتد باز از چاله به چاه
گفت مهدی: مادرم آرام باش
غم نخور، لاغر شوی، رویم سیاه!
چند روزی میروم زندان ولی
زود برمیگردم از آن جایگاه
نسل صالح باقیات الصالحات
نسل بعضی هم تباه اندر تباه!
بداهه سرایان:
محمد صبوریان، زهرا فرقانی
فاطمهسادات پادموسوی
مهدی حمّامی، مرضیه نجفی
ابوالقاسم سیفی، محمدعلی کمالیمقدم
مرضیه قاسمعلی، محمد عظامی
سوده سلامت، محمدباقر منصورسمائی
محمود حسنیمقدس، فرشته پناهی
طاهره ابراهیمنژاد، صامره حبیبی
وطنز | بهترین شعرهای طنز
مثنوی دودیه!
با تو دارم شیرهکش چندی سخن
چند لحظه گوش خود را ده به من
شخص عاقل کی کند خود را هلاک
با دو دستش کی سپارد تن به خاک
ای که مالت میرود در راه دود
جز ضرر از کار خود بردی چه سود؟
جنس قلابی فراوان است و بعد
شیره نرخش قیمت جان است و بعد
دایماً در حال چُرتی بیهدف
میدهی مال و منالت را ز کف
زندگی را با فلاکت طی نکن
هیکلِ خود را شبیه نی نکن!
دوستانِ دودی و بد را وِلش
شیره و تریاک ناخالص نکِش
جنس بد هر کس دراین دنیا کشید
خیری ازعمر گهربارش ندید!
جنس بد اخلاق را بد میکند
آدمی را زشت و مرتد میکند!
جنس بد، سمیتر است از مار بد
پس حذر کن از زغال و یار بد
در جهان معتاد بودن ابلهیست
هیچ سودی هم در این بازار نیست
احتیاجی هم اگر داری به دود
پس تنفس کن هوا را هر چه بود
عدهای درمملکت همچون ککند
شیرههای جان ما را میمکند
خوش به حالت نیستی همیارشان
کارِ تو دارد شرف برکارشان
پند «خالوراشد» ت را گوش کن
پیکنیکت را بیا خاموش کن
جای شیره جور یاران را بکش
جور رنج میگساران را بکش
شیره ای کارش جز استیصال نیست
او اساساً آدمی نرمال نیست
شیرهکش را گر هوایی در سر است
شیرهی انگور، قدری بهتر است!!
راشد انصاری
نام میوه محلی کونوس ، چه جوری ازگیل شد؟
نام گیلکی: کونوس
نام تالشی : فتر
نام فارسی: ازگیل
در این رابطه مرحوم محمد ولی مظفری کجیدی می نویسد: "مردی اواخر پاییز از تهران به گیلان آمده بود. شب چله بزرگ زمستان، میزبان او بعد از صرف شام، میوه کونوس حاضر میکند و میهمانکه تاکنون آن میوه را ندیده بود به تبعیت از میهمان خود میخورد و از مزه اش خوشش می آید. موقع برگشتن مقداری از آن را با خود به تهران میبرد. شبی که او وارد خانه اش شده بود بستگان او از آمدنش با اطلاع شده بودند و برای خیر مقدم آمده بودند. و تازه از سفر رسیده، سوغاتی گیلان را حاضر میکند و حاضران هم میخورند و از مزه اش تعریف میکنند. سپس نام میوه را میپرسند مسافر گیلان هر چه فکر میکند میبیند نام میوه را فراموش کرده، حاضران آخرین نتیجه ای که میگیرند این بود که این میوه از گیلان بوده است نام میوه از گیل، یعنی گیلان شد. اکنون فارسی زبانان به کونوس، ازگیل می گویند".
منبع پژوهشهای فرهنگ عامه، مهرناز مظفری
رشت، شهری زنده و استوار
پایگاه تحلیلی خبری صبح رشت
محمد باقری کارشناس ورزشی و فعال فرهنگی در یادداشتی نوشت:
یکی از لازمه های مدیریت شهری حفظ شور و نشاط اجتماعی در محیط شهر است.
نشاط ، سرور ، شادابی و زنده نگاهداشتن محیط برای شهروندان
در گرو همسویی ، انتخاب صحیح
گزینه های موثر برای شادمانی عموم و ایجاد ارتباط بین همه شاخص های لازم در راستای نیل به فهم و درک همگانی و مدیران برای دستیابی به این مهم است.
مجموعه شهرداری رشت
میبایست با توجه به جمعیت فعلی و میزان تقریبی رشد در هر دهه با توجه موقعیت جغرافیایی و آب و هوای دلنشین منطقه که انرا جزء مناطق سرسبز کشور ساخته سرانه ای متناسب را برای رسیدن به این خواسته جهت رشد و توسعه در همه ابعاد همچون سایر شهرهای مشابه در جهان به خود اختصاص دهد که این مهم محقق نمیگردد مگر با بهره گیری از جوانان متخصص و استیفاد دانش و تجربیات خوب گذشتگان بومی و تجارب موفق شهرهای مشابه در نقاط دیکر جهان که در فوق بدان اشاره نمودم.
مع الاسف سرانه فضای سبز با توجه به جمعیت و ضروریات فوق الاشعار در ادوار گذشته مغفول مانده است.
اجرای طرحهایی با محوریت رفاه و تفرج همشهریان و هموطنان از برنامههای اصلی شهرداری است که علاوه بر استیلای اهداف معنونه میتواند جزو منابع درآمدزا برای شهر و استان نیز باشد.
لذا گسترش شهربازی،پارکها، باغ پرندگان، بوستانهای منطقهای و محلهای و سالنهای ورزش برای عموم ،برگزاری جشنواره های و موسیقی های خیابانی سنتی و محلی،تئاتر خیابانی، زیباسازی شهری از برنامه هایی است که باید مدنظر و اجرا قرار گیرد.
ره نمودحافظ شیرازی
آیا شود آن آشنا
آن رهزن دل ، آن بلا
پرسد ز حال زار ما
باچون منی یارب کند؟
عاشق کُشی راوانهد
ترک ستمکاری کُند
پیغام همکاری دهد
یکحظه غمخواری کند؟
جویا شود ازحال ما
پرسد زماه وسال ما
وز پیکرچون نال ما
گاهی پرستاری کند؟
یاد آورد از ما کمی
ریزدزچشمانش نَمی
پرسدچرا یک عالمی
از او همه زاری کند؟
دارم امیدآن دلستان
رحمی کندبراین وآن
درمان درد عاشقان
دروقت هُشیاری کند
دیشب بشعرم خواجه گفت
درحین بیداری و خُفت
باور نکن آن یار گفت :
فردا ترا یاری کند
((چون توگدای بینشان
مشگل بود یاری چنان
سلطان کجاعیش نهان
بارند بازاری کند))
آری نیاید بیش ازین
زان دلبر بالا نشین
درخواب میبینم چنین
کز یاری غمخواری کند
(پیمان)،گلایه تا بکی
بس گن زنالیدن چونی
برکف بیاور جام می
بلکه ویت کاری کند
پیمان سرآبادانی
[اشعار حسین سرآبادانی (پیمان) (پیمان شاعر)]