می دیله گب دره تی چشمانه خواب بره تی خواب مره عالمه آب چره شیون دکفه به به تندوتاب
می دیله گب دره تی چشمانه خواب بره تی خواب مره عالمه آب چره شیون دکفه به به تندوتاب

می دیله گب دره تی چشمانه خواب بره تی خواب مره عالمه آب چره شیون دکفه به به تندوتاب

مثنوی دودیه!

مثنوی دودیه!

با تو دارم شیره‌کش چندی سخن

چند لحظه گوش خود را ده به من

شخص عاقل کی کند خود را هلاک

با دو دستش کی سپارد تن به خاک

ای که مالت می‌رود در راه دود

جز ضرر از کار خود بردی چه سود؟

جنس قلابی فراوان است و بعد

شیره نرخش قیمت جان است و بعد

دایماً در حال چُرتی بی‌هدف

می‌دهی مال و منالت را ز کف

زندگی را با فلاکت طی نکن

هیکلِ خود را شبیه نی نکن!

دوستانِ دودی و بد را وِلش

شیره و تریاک ناخالص نکِش

جنس بد هر کس دراین دنیا کشید

خیری ازعمر گهربارش ندید!

جنس بد اخلاق را بد می‌کند

آدمی را زشت و مرتد می‌کند!

جنس بد، سمی‌تر است از مار بد

پس حذر کن از زغال و یار بد

در جهان معتاد بودن ابلهی‌ست

هیچ سودی هم در این بازار نیست

احتیاجی هم اگر داری به دود

پس تنفس کن هوا را هر چه بود

عده‌ای درمملکت همچون ککند

شیره‌های جان ما را می‌مکند

خوش به حالت نیستی همیارشان

کارِ تو دارد شرف برکارشان

پند «خالوراشد» ت را گوش کن

پیک‌نیکت را بیا خاموش کن

جای شیره جور یاران را بکش

جور رنج می‌گساران را بکش

شیره ای کارش جز استیصال نیست

او اساساً آدمی نرمال نیست

شیره‌کش را گر هوایی در سر است

شیره‌ی انگور، قدری بهتر است!!

راشد انصاری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.